سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اگر دانشمند همه آنچه را که می گفت، نیکو و درست بود، شاید از عجب وخودپسندی دیوانه می شد . دانشمند آن است که درستیهایش فراوان باشد . [امام حسین علیه السلام]
همراه با دوست
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» خاطره به یاد موندنی

                         «به نام خدای رفیقان»                                                                                                چند روز پیش سر کلاس نشسته بودیم که یه دفعه... شاید در عرض یک دقیقه هم نشد. آره اون بچه ژیگول که همیشه تو کیفش CD ، MP3 Player و عکس های خواننده ها و بازیگرهای هندی بود، یا اون بچه ای که واسه شنیدن صدای زنگ لحظه شماری می کرد وهر پنج دقیقه ، یکباراز بغلدستیش ساعت رو می پرسید تا بره و با دوستای باکلاسش خوش بگذرونه داشتن باصدای بلند  گریه می کردند و هیچ جوری هم گریشون بند نمی اومد.راستش اولش فکر کردم که مثل همیشه امروزم عشقش رو ندیده و یا اون زیاد تحویلش نگرفته وخلاصه واسه اون اینجوری مثل بارون بهار اشک می ریزه، ولی کم کم متوجه شدم که نه...! اصلاْباورم نمی شد. موضوع چیز دیگه ای بود و فکرم کاملاْ اشتباه. بله فهمیدم که بر خلاف تیپ و قیافه ظاهرشون، دلشونو صدای یا حسین بیرون لرزونده . راستش رو بخواهی نمی دونستم باید خشحال باشم یا ناراحت به حال خودمون افسوس خوردم. برای یک لحظه از ذهنم گذشت :   این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست.

رفتم کنارش نشستم انگار منتظر بود یکی احوالش رو بپرسه شروع کرد به صحبت کردن وقتی حرفاشو گوش کردم دیدم عاشق اهل بیت مخصوصاْ امام حسین (ع) صبر کردم تا حرفاش تموم بشه بعد بهش گفتم: قربونت برم تویی که تا اسم آقارو می شنوی، این جور هوایی میشی پس چرا راهشون رو نمیری؟! مگه امام حسین(ع) برای حفظ دین قیام نکرد،مگه نشنیدی که امام(ع)فرموده:«برای احیای دین جدّم قیام کردم.» پس چرا من وتو باید اینجوری کنیم ،چرا باید نماز نخونیم ، چرا باید حجابمون اینطوری باشه؟! چرا باید بوی ادکلن و عطری که می زنیم اونقدر تند باشه که هر کی از کنارمون رد میشه تا چند قدمی هی پشت سرش رو نگاه کنه،یا یه مدل مویی واسه خودمون درست کنیم که اون یکی هم بره یکی بدتر از اون درست کنه،که یه وقت کم نیاره. فکر میکنی اینطوری امام حسین(ع)دوستمون داره و اشکامون قبوله!! یه کمی رفت تو فکر بعد بهم گفت: میدونی چیه؟ شاید خودم هم دوست نداشته باشم ولی باور کن واسه اونه که حس می کنم از بقیه کمترم. بعد بهش گفتم: آخه عزیز من اون کسی باید حس کنه از بقیه کمتر که راه امام حسین(ع) رو نره. اون کسی باید این حسّ داشته باشه که خدایی نکرده أئمه و شهدا نسبت بهش بی توجه باشن، نه اون کسی که بخاطر چهار تا آدمه به قول خودشون باکلاس و به خاطر دل اونا یا بی حجاب بشه و یا دست به کارای اشتباه بزنه. اگه تونستی یه روزی  واقعاْ از ته دلت حس کنی که همیشه نظر و لطف أئمه و شهدا و سایه اونا بالا سرت بدون که نه از کسی کمتری ونه چیزی کم داری بلکه بهترین راه رو انتخاب کردی. سعی کن که اون مسیر رو تا آخر ادامه بدی. آره... بزار بقیه بگن امّل و بی کلاسه.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دوست 15 ساله ( دوشنبه 85/12/21 :: ساعت 10:17 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عشق به ...
سفری به سرزمین عشق
سالی نو همراه با ...
خاطره به یاد موندنی

>> بازدید امروز: 2
>> بازدید دیروز: 1
>> مجموع بازدیدها: 4042
» درباره من

همراه با دوست

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» طراح قالب